جدول جو
جدول جو

معنی عمل آوردن - جستجوی لغت در جدول جو

عمل آوردن
انجام دادن، اجرا کردن
ایجاد کردن، تولید کردن
پرورش دادن، مورد مصرف قرار دادن، به کار بستن
مهیا کردن، آماده کردن
تصویری از عمل آوردن
تصویر عمل آوردن
فرهنگ فارسی عمید
عمل آوردن
پزافتن
تصویری از عمل آوردن
تصویر عمل آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جمع آوردن
تصویر جمع آوردن
گرد کردن فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حال آوردن
تصویر حال آوردن
ایجاد حال و سرخوشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمله آوردن
تصویر حمله آوردن
تاختن تازیدن تکیدن هجوم آوردن یورش بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمله آوردن
تصویر حمله آوردن
هجوم آوردن، یورش آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذر آوردن
تصویر عذر آوردن
بهانه آوردن، معذور خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمع آوردن
تصویر جمع آوردن
جمع آوری کردن، فراهم آوردن، گرد کردن، جمع کردن
فرهنگ فارسی عمید
پوزیدن بهانه تراشیدن بهانستن بهانه آوردن تعلل کردن معذرت خواستن، بهانه آوردن تعلل کردن معذرت خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمل نکردن
تصویر عمل نکردن
اکارتاری به کار نبستن انجام ندادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
بهانه تراشیدن عذر خواستن، تعلل ورزیدن، عذر خواستن، تعلل ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسل آوردن
تصویر غسل آوردن
غسل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
داستان زدن یکی داستان زد سوار دلیر که رو به چه سنجد به چنگال شیر (فردوسی) نقل کردن مثل مثل زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حال آوردن
تصویر حال آوردن
((وَ دَ))
ایجاد حال و سرخوشی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
((~. وَ دَ))
عذر خواستن، کاهلی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثل آوردن
تصویر مثل آوردن
((~. وَ دَ))
نقل کردن، مثل زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علت آوردن
تصویر علت آوردن
Cause
دیکشنری فارسی به انگلیسی
कारण बनाना
دیکشنری فارسی به هندی